۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبه

سکوتم را مکن باور



 
سکوتم را مکن باور ، من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم
 
من آن خرمن ، من آن انبار باروتم که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر 

 هزاران شعله سرخ کنار هم تمام این قفس ها را تمام حسرت و این ترسها را من

 به دستانی که می خواهد رها باشد ، شکستی سخت خواهم داد ، سکوتم را مکن باور !

 من آن پرهای بسته ، منتظر در کنج زندانم که آواز رهایی شعر هر روز است زیر لب 

 سکوتم را مکن باور ! من آخر با امید ناب آزادی ، تمام بغض ها را کینه ها اندوه ها را 

 با گلوی یک جهان فریاد آزادی ، شکستی سخت خواهم داد

 که فردا را همان گونه که می خواهم ، همان گونه که باید باشد اما نیست می سازم 

 سکوتم را نکن باور که من آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم


هیچ نظری موجود نیست: