
ماده ای که فرشته ی اهورایی عدالت را مبدل به اهریمن بی عدالتی و اجحاف کرده است :
ماده 630 قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد :
هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند ،
و علم به تمکین زن داشته باشد ، می تواند در همان حال آنان را به قتل
برساند و در صورتی که زن مکره باشد ( یعنی : به اجبار و نا خواسته وادار
به زنا شده باشد )فقط مرد را میتواند به قتل برساند . حکم ضرب و جرح
نیز در این مورد مانند قتل است !
نخستین انتقاد اساسی که بر این ماده وارد است این است که چرا قانونگذار
برساند و در صورتی که زن مکره باشد ( یعنی : به اجبار و نا خواسته وادار
به زنا شده باشد )فقط مرد را میتواند به قتل برساند . حکم ضرب و جرح
نیز در این مورد مانند قتل است !
نخستین انتقاد اساسی که بر این ماده وارد است این است که چرا قانونگذار
جانب عدالت را رعایت ننموده و صرفا
این حق را برای مرد قائل شده ؟
این بدان معناست که اگر زنی بر شوهرش وارد شده و
او را در حال زنا با خانمی
اجنبی مشاهده نماید حق هیچ واکنشی را
نسبت به این عمل شوهر ندارد و
در صورت به قتل رساندن شوهر قصاص
خواهد شد و به دار مجازات آویخته خواهد گشت !
اما چنانچه مردی همسرش را در این حال مشاهده کند به راحتی میتواند همشر
اما چنانچه مردی همسرش را در این حال مشاهده کند به راحتی میتواند همشر
و مرد زنا کار را به قتل رسانده و هیچگونه
مسوءلیت کیفری و جزایی نخواهد داشت
دومین انتقاد ما که در قالب پرسش می باشد، این است که قانونگذار چگونه تضمین میدهد
دومین انتقاد ما که در قالب پرسش می باشد، این است که قانونگذار چگونه تضمین میدهد
که این ماده و اسباب اباحه ی موجود در آن به
اهرمی جهت انجام بی دغدغه و آسان
جنایت با سوء استفاده ی جانی از مفاد آن تبدیل
نمیشود ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
چگونه است که جناب قانونگذار این پیش بینی را ننموده است که چه بسا
چگونه است که جناب قانونگذار این پیش بینی را ننموده است که چه بسا
شوهری جنایت کار و آگاه به مفاد این قانون با اهدافی
مانند ازدواج مجدد
یا فرار از مهریه و غیره همسر
بیگناهش را با تبانی و توطئه به قتل
رسانده و او را
در جهت رسیدن به اهداف شوم خویش
با ابزار قانون از پیش پای بردارد ؟
آیا در چنین ماده ای نور فرشته ی عدالت در تجلی است یا ظلمات اهریمن نا عدالتی ؟
انتقاد سوم وارد بر این ماده چنین است که اصولا یکی از دلایل ایجاد عدالتخانه
آیا در چنین ماده ای نور فرشته ی عدالت در تجلی است یا ظلمات اهریمن نا عدالتی ؟
انتقاد سوم وارد بر این ماده چنین است که اصولا یکی از دلایل ایجاد عدالتخانه
و دستگاه دادگستری در جامعه برقراری عدالت
اجتماعی است .
از انجا که تمایل ذاتی انسان این است که در
مقابل هر ظلم و ستمی که بر وی میشود
به تنها تن خویش در مقام تلافی و انتقام برآید
اما این امر موجب هرج و مرج و نیز غرض ورزی
و تصفیه حسابهای خصوصی در جامعه میگردد و مسلماً
در چنین حالتی اثری از عنصر عدالت
و تناسب انتقام و تلافی با جرم انجام شده وجود
نخواهد داشت و بی تردید
عقوبتهای خصوصی جرایم بسیار سنگین تر از جرم ها
خواهد بود
( مثلا با دستگیری دزدی توسط صاحبخانه او را
بدون محاکمه، در منزل به قتل رساندن )
لذا صلاح جامعه حکم میکند که قضاوت
شخصی منتفی شود و دستگاه قضایی در هر
حکومتی قائم مقام فرد گشته و تا عدالت به وسیله
ی دادرسی اجتماعی،
جای تصویه حسابهای نا عادلانه ی فردی
را بگیرد
حال آیا قانونگذار گرامی با وضع این ماده به دستگاه قضایی خود بی اعتباری نبخشیده است ؟
حال آیا قانونگذار گرامی با وضع این ماده به دستگاه قضایی خود بی اعتباری نبخشیده است ؟
چگونه ممکن است سیستمی قضائیه به
یکباره همه ی تشکیلات قضایی و آیین های
دادرسی را به کناری نهد ، دادگاهها ی بدوی و
تجدید نظر ، قضات و هیات های منصفه و
دیوان عالی کشورش را به فراموشی سپارد و به فرد
این جواز را بدهد تا به نمایندگی از او
در جامعه اعمال مجازات کند و همسرش را در خانه
بدون هیچ محاکمه و دادگاه و
حق دفاع برای متهم ، اعدام کند ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر