۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

تشنه ی یک معاشقه




تشنه ی یک معاشقه ام بی قصد دخول..

تشنه ی ارمیدن تنی در کنار تنی

تشنه ی لحظه ای که فنرهای تخت به حرمت ارامشمان ارام میگیرند

من و تو در ما شدنمان به خلسه فرو میرویم

و نفس زنان میچرخد بالای سرمان پنکه سقفی پیر.

هیچ نظری موجود نیست: