۱۳۹۱ مهر ۲, یکشنبه

برای ابولفضل عابدینی پتیشن را امضا کنید


Photo: ابوالفضل عابدینی ، متولد ۱ مهر ۱۳۶۱ عضو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خبرنگار، زندانی سیاسی و عضو حزب پان ایرانیست است در تاریخ ۱۲ اسفند ماه ۱۳۸۸ در جریان دستگیری‌های گسترده‌ی کنش‌گران حقوق بشر ایران توسط سپاه پاسداران همراه با ضرب و شتم در منزل پدری خود در رامهرمز خوزستان بازداشت و به سلول‌های انفرادی به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد.در تاریخ ۱۵ فروردین ماه ۱۳۸۹ در حالی که یک ماه از بازداشت وی نگذشته بود، دادگاه انقلاب اهواز ابوالفضل عابدینی را به اتهامات ارتباط با دول متخاصم ، فعالیت‌های حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم مربوط به پرونده پیشین عابدینی بود که به بازداشتش در تیرماه سال ۱۳۸۸ و آزادی‌اش با قید وثیقه ۳۰۰ میلیونی در آبان ماه همان سال منجر شده بود.در فروردین ماه سال ۱۳۸۹ یک سال بعد از صدور حکم اول، ابوالفضل عابدینی بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه ای به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد، این در حالی بود که وی در پرونده‌ی قبلی نیز به همین اتهام محکوم به زندان شده و در حالی سپری کردن این محکومیت بود. عابدینی به اتهامات ارتباط با دول متخاصم (۵ سال)، عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر درایران (۵ سال) و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه‌های بیگانه (۱ سال) و در مجموع به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم نمود. این حکم در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ به عابدینی ابلاغ شد و محکومیت وی به اتهام عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و حزب پان ایرانیست و ارتباط با دول متخاصم به ۱۲ سال حبس تعزیری افزایش یافت.او در طول دوران محکومیت ۱۲ ساله اش بند ۶ زندان کارون و بند ۳۵۰ زندان اوین از حق استفاده از مرخصی با وجود داشتن بیماری قلبی محروم بوده است ابوالفضل در طی این مدت نتوانسته است حتی از یک روز مرخصی استفاده کند و بی شک یکی از مظلوم ترین و در عین حال استوارترین زندانیان سیاسی ایران می باشد که با روحیه ای قوی در حال سپری کردن حکم 12 ساله زندانش است .

از همه دوستان خواهشمندیم برای امضاء این تومار به آدرس زیر مراجعه کنند
Please sign petition to FREE Abolfazl Abedini Na
sr:
http://www.gopetition.com/petition/34522.html

 
ابوالفضل عابدینی ، متولد ۱ مهر ۱۳۶۱ عضو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خبرنگار،

 زندانی سیاسی و عضو حزب پان ایرانیست است در تاریخ ۱۲ اسفند ماه ۱۳۸۸ در جریان

 دستگیری‌های گسترده‌ی کنش‌گران حقوق بشر ایران توسط سپاه پاسداران همراه با

 ضرب و شتم در منزل پدری خود در رامهرمز خوزستان بازداشت و به سلول‌های انفرادی

 به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد.در تاریخ ۱۵ فروردین ماه ۱۳۸۹ در حالی که یک ماه از

 بازداشت وی نگذشته بود، دادگاه انقلاب اهواز ابوالفضل عابدینی را به اتهامات ارتباط با دول 

متخاصم ، فعالیت‌های حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های بیگانه 

به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم مربوط به پرونده پیشین عابدینی بود که به

 بازداشتش در تیرماه سال ۱۳۸۸ و آزادی‌اش با قید وثیقه ۳۰۰ میلیونی در آبان ماه همان

 سال منجر شده بود.در فروردین ماه سال ۱۳۸۹ یک سال بعد از صدور حکم اول،

 ابوالفضل عابدینی بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست 

قاضی مقیسه ای به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری

 محکوم شد، این در حالی بود که وی در پرونده‌ی قبلی نیز به همین اتهام محکوم به

 زندان شده و در حالی سپری کردن این محکومیت بود. عابدینی به اتهامات ارتباط با

 دول متخاصم (۵ سال)، عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر درایران (۵ سال)

 و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه‌های بیگانه (۱ سال) و در مجموع 

به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم نمود. این حکم در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ به عابدینی

 ابلاغ شد و محکومیت وی به اتهام عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران

 و حزب پان ایرانیست و ارتباط با دول متخاصم به ۱۲ سال حبس تعزیری افزایش یافت.

او در طول دوران محکومیت ۱۲ ساله اش بند ۶ زندان کارون و بند ۳۵۰ زندان اوین از حق

 استفاده از مرخصی با وجود داشتن بیماری قلبی محروم بوده است

 ابوالفضل در طی این مدت نتوانسته است حتی از یک روز مرخصی استفاده کند

 و بی شک یکی از مظلوم ترین و در عین حال استوارترین زندانیان سیاسی 

ایران می باشد که با روحیه ای قوی در حال سپری کردن حکم 12 ساله زندانش است .

از همه دوستان خواهشمندیم برای امضاء این تومار به آدرس زیر مراجعه کنند

Please sign petition to FREE Abolfazl Abedini Na
sr:
http://www.gopetition.com/petition/34522.html

آیین خون بس


لیدا یک مصاحبه ی خیلی خوب با خانم شفق در مورد آیین "خون بس" انجام داده.

 خون بس رسمی است که در پی درگیری‌های دامنه‌دار میان دو طایفه و‌گاه قتل فردی

 از طرفین درگیر، با هدف پایان دادن به دعواهای قومیتی و عاملی برای آشتی و پیوند دو قوم صورت می‌گیرد.

در چنین شرایطی، دختری را به جای پرداخت دیه و به منظور ایجاد صلح و پایان

 بخشیدن به درگیری‌ها به اجبار به عقد یکی از نزدیکان مقتول در می‌آورند.

 در ایران این آیین هنوز در برخی از استان‌های کشور به اجرا در می‌آید

به لینک زیر مراجعه کنید برای خواندن متن 

عدالت و خونخواهی

ما صلح می خواهیم

 
در من هزار کبوتر سَر بُریده پنهان است،
در من هزار زیتون زارِ شعله ور. زنهار! او که باد می کارد
تنها توفانِ تشنه درو خواهد کرد.
با تو ام! تو گُنده تر از دهانِ خود شِکَر خورده ای
که خوابِ ویرانیِ سرزمین مرا می بینی!
مگر ما قَداره بندِ بی دلیلِ بغدادیم که از یکی بادِ شُرطه
به گورگاهِ اَلمُعتَصم بگریزم؟ مگر ما دستاربندِ قلعۀ قندهاریم
که به کَرنایِ هر کباده کشی کمر به قتلِ کرامتِ آدمی ببندیم؟
یاوه مگو دیکتاتور! اینجا ایران است.نبین اگر گاهی گرسنه می خوابیم.
نبین اگر گاهی یکی به زندان وُ دیگری درماندۀ زندگی ست.
امتحان کنید! ما دوباره بر خواهیم خاست، ما دل و دستِ خستۀ
خویش را در خونِ سیاوش خَضاب بسته ایم.
امتحان کنید! او که باد می کارد تنها توفانِ تشنه درو خواهد کرد.
با این همه زنهار! ما کبوترزادگانِ زیتون پَرَست
قرن هاست کینۀ خود را به هفت آبِ زمزم وُ جنگ را
به رویایِ زندگی شُسته ایم.مجبورمان نکنید!
ما صلح می خواهیم.

۱۳۹۱ شهریور ۲۵, شنبه

توتالیتاریسمی به اسم جمهوری اسلامی



گاهی زندگی ایجاب میکند معترض باشی و معترضانه به قضایا نگاه کنی و حتی بسیار

 تند درباره ی خیلی از مسائل پیرامون اظهار نظر کنی و خط قرمز های من دراوردی را که

 عده ای از ترس ، ترسیم  کرده اند ندید بگیری و فقط چشمهایت حقاقی را ببیند که سبب

 ساز این همه آسیب های اجتماعی اقتصادی سیاسی فرهنگی و ... در ابعاد گوناگون ست 

و سعی کنی هرچند ناچیز ولی موثر باشی در راستای بهبود اوضاع و نا بسامانی هایی که

 ناشی از نا بخردی حاکمیت ست.و ازین بابت نباید واهمه داشته باشی. 

اعتراض به نا به هنجاری هایی که دست آورد دستکاری کردن نابجای یک سری هنجارهای

 درست و بجا که از گذشته وجود داشته ، یک حرکت و اقدام عاقلانه ست.گاهی باید استوار

 ایستاد و مقاومت کرد

برای احقاق حقوق به حقه خود و دیگران. همیشه قدم نخست سنگین و سخت ست ولی

 باید قدم برداشت و راهی شد به سمتی که آمال و آرزوها شکل هدف گرفته اند و اراده در درون آدم

 انقدر مصمم ست که لحظه ای تردید و درنگ جایز نباشد و جایی نداشته باشد.باید بشر دوستانه 

و عدالت خواهانه هرجا که استبداد حاکم ست به فکر تغییر بود! خصوصا در جوامع امروزی در مواجهه 

با رژیم های توتالیتر این مبارزات پررنگ تر  و ملموس تر خواهد بود و حال و هوای دیگری خواهد داشت.

اینک ما خود در قالب و چارچوب حکومتی زندگی میکنیم که از نمونه های بارز توتالیتاریسم ست و

در سالهای اخیر هر روز آشکار تر میشود و چهره ی رهبری کاریزماتیک آیت لله خامنه ای به عنوان

رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران خدشه دار شده و وی اساسا جایگاه خود را در بین اکثریت مردم 

و حتی بسیاری از موافقان خود از دست داده ، نظامی که مدتهاست دیگر حول محور جمهوریت نمی گردد

و با لفظ اسلامی بیشتر تاکیدش بر  مقدس شمردن اجباری آرمان هاییست که صرفا دست آویزی

برای رسیدن به منافع شخصی حکومت و اشخاص راس حکومت ست ،. نظامی که قرار بود جمهوری

باشد و 12 فروردین 1358 آحاد ملت با 2/98 درصد به آن به معنی مردم سالارانه آری گفتند.

حال آنکه امروز در واقعیت می بینیم تنها معنایی که از جمهوری بودن به دست میاید صرفا نامی ست 

برای تفکیک حکومت استبدادی شان از حکومت سلطنتی و بیشتر به معنی غیر سلطنتی ست

تا مردم سالاری..رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی که برای استقرار  و حفظ قدرت سیاسی اش 

از انواع راه های محدود سازی و تاکتیک های رعب انگیز بهره میگیرد به خوبی میداند روزهای پایانی

استبدادگری غیر سلطنتی اش را میگذراند ازین روی برای چند روز بیشتر پایدار ماندن دست

به هرکاری میزند و دیگر از چیزی واهمه ندارد و با تشدید کردن ترفندهای محدود سازی سعی 

در ایجاد خفقان مضاعف دارد.حال این وظیفه ی ماست که از این خفقان و رعب و وحشت های

 ایجاد شده توسط حاکمیت نترسیم و بر سر عهد و پیمانمان بایستیم و بدانیم باید برای 

رسیدن به آزادی و رهایی از استبداد بها داد و پا پس نکشیم و استوار بمانیم.


+ ناشا