۱۳۹۱ مرداد ۱۰, سه‌شنبه

بررسي احكام مربوط به قتل فرزند توسط پدر در نظام حقوق كيفري ايران

 

در ماده 220 قانون مجازات اسلامي مقرر گرديده:
«پدر يا جد پدري كه فرزند خود را بكشد قصاص نمي‌شود و به پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول
 و تعزير محكوم خواهد شد».
دليل اين حكم، اجماع علماي شيعه و روايات متعددي است كه در اين مورد وجود دارد.
 شهيد ثاني در خصوص حكم مزبور مي‌گويد: «بر پدر در برابر قتل فرزندش چه پسر و
 چه دختر، قصاص واجب نيست.
 دليل آن گفته پيامبر اسلام : «پدر در برابر فرزند به قصاص نمي‌رسد»
 و بدليل گفته امام صادق (ع): «پدر در برابر پسر كشته نمي‌شود و پسر در برابر
 پدرش كشته مي‌شود هرگاه پدر خود را بكشد». به علت اينكه پدر سبب وجود
 فرزند است و پسنديده نيست كه فرزند سبب عدم شود، اين شايسته احترام پدري
 نيست و براي رعايت احترام پدري، پدر بواسط قذف فرزند حد زده نمي‌شود
همين طور اجداد در برابر نوه‌ها به قصاص نمي‌رسند خواه نزديك باشند يا دور.»
در بررسي حكم ماده 220 قانون مجازات اسلامي موارد زير قابل استنتاج است:


1-      اين حكم شامل جد پدري هم مي‌شود و اگر پدر بزرگي، نوه خود را به قتل
 برساند، مشهور بين فقها آن است كه از او قصاص نمي‌شود.
دليل آن عبارت از اين است كه كلمه «والد» در روايات‌ آمده و شامل جد پدري
 هم مي‌شود، همچنانكه كلمه «ابن» شامل نوه هم خواهد بود.


2-      معافيت از مجازت قصاص، منحصر به پدر يا جد پدري است.
بنابراين مادر يا جد مادري و يا هر يك از افراد ديگر خانواده، مشمول اين حكم
نبوده و در صورت ارتكاب قتل عمدي مستوجب قصاص خواهند بود. زيرا عمومات ادله قصاص
 شامل آنها نيز مي‌شود. بنابراين اگر پدري به همراه مردي بيگانه در قتل فرزند خود
 شركت نمايد در اين صورت اولياء دم مي‌توانند بيگانه را قصاص نمايند و با توجه
 به اينكه امكان استيفاي قصاص در مورد پدر وجود ندارد در صورت قصاص بيگانه،
 پدر بايد نصف ديه را به او رد نمايد و در صورتي كه قصاص بيگانه اجرا نشود
 وي بايد نصف ديه فرزند را به اولياء دم رد نمايد.
انتفاي قصاص در مورد پدر يا جد پدري به فرزند تازه متولد شده اختصاص ندارد
 و سن فرزند در آن بي‌تاثير است. بنابراين، حكم مزبور صرفاً ناظر به دوران
 كودكي فرزند نمي‌باشد بلكه شامل ساير دوران زندگي وي نيز مي‌باشد
 و بدين ترتيب فرزند در هر سني كه باشد اعم از بلوغ و جواني، قتل وي مشمول
 حكم مورد بحث است.


3-      برابر حكم ماده مذكور، در اين حالت، پدر قاتل از ديه‌اي كه پرداخت مي‌كند ارث نمي‌برد
 ولي از ساير ماترك فرزند ارث مي‌برد اما اگر پدر، فرزندش را از روي خطا بكشد
ديه و خونبهاي فرزند را عاقله او مي‌دهد كه در اين صورت، ارث بردن پدر محل خلاف است.
بعضي از فقها گفته‌اند مطلقاً ارث نمي‌برد و بعضي گفته‌اند مطلقاً ارث مي‌برد
و برخي نيز قائل به تفصيل شده و گفته‌اند از ديه ارث نمي‌برد و از غير ديه ارث خواهد برد.


4-      منظور از محكوميت پدر قاتل به تعزير، اجراي مقررات ماده 612 قانون مجازات اسلامي
 مي‌باشد كه مي‌گويد: «هر كس مرتكب قتل عمد شود و شاكي نداشته يا شاكي
 داشته ولي از قصاص گذشت كرده باشد و يا «به هر علت قصاص نشود» در صورتي
 كه اقدام وي موجب اخلال در نظم و صيانت و امنيت جامعه يا بيم تجري مرتكب يا ديگران
 گردد دادگاه مرتكب را به حبس از سه تا ده سال محكوم مي‌نمايد».
 بنابراين يكي از مصاديق قيد عبارت «و يا به هر علت قصاص نشود»
 حكم ماده 220 مي‌باشد زيرا در اين حالت، اجراي قصاص در مورد پدر امكان‌پذير نمي‌باشد.



+ در ارتباط با این لینک

۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

حقوق و جایگاه افراد


 https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-prn1/426211_10150661120039605_1198460070_n.jpg


دكتر حسن فدايي استاد دانشگاه گفت: اگر حقوق و جايگاه دختر، همسر و مادر در خانواده حفظ شود،

 جامعه هم كه متشكل از همين خانواده‌هاست به طور طبيعي اين حق و حقوق را حفظ خواهد كرد. 

دكتر حسن فدايي در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: 

اگر قانون اساسي را خوب و دقيق بخوانيم مي‌بينيم كه تمام اصول آن به نوعي اشاره به جايگاه، 

شخصيت و كرامت انسان دارد و در مورد زن‌ها هم كه پيكره عظيمي از اجتماع هستند و نقش كليدي

 و محوري را دارند بايد گفت نه تنها يك اصل بلكه تمام اصول به نوعي به آن‌ها پرداخته است.

وي افزود: به طور اختصاصي درباره زن و حقوق او در خانواده و جامعه بايد به اين نكته اشاره كرد كه 

اگر حقوق زن در خانواده مراعات شود، اگر جايگاه دختر، همسر و مادر در خانواده مراعات شود 

جامعه ما هم كه متشكل از همين خانواده‌هاست به طور طبيعي اين حق و حقوق را حفظ مي‌كند، 

چون زماني در يك اجتماع حق و حقوق زن پايمال يا ناديده گرفته مي‌شود كه در كانون خانواده اين

 حق ناديده گرفته شده باشد

نقد ماده ی 630 قانون مجازات




ماده ای که فرشته ی اهورایی عدالت را مبدل به اهریمن بی عدالتی و اجحاف کرده است :

ماده 630 قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد :
 
هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند ،
 
و علم به تمکین زن داشته باشد ، می تواند در همان حال آنان را به قتل

برساند و در صورتی که زن مکره باشد ( یعنی : به اجبار و نا خواسته وادار

به زنا شده باشد )فقط مرد را میتواند به قتل برساند . حکم ضرب و جرح

نیز در این مورد مانند قتل است !

نخستین انتقاد اساسی که بر این ماده وارد است این است که چرا قانونگذار

جانب عدالت را رعایت ننموده و صرفا این حق را برای مرد قائل شده ؟

 این بدان معناست که اگر زنی بر شوهرش وارد شده و او را در حال زنا با خانمی

اجنبی مشاهده نماید حق هیچ واکنشی را نسبت به این عمل شوهر ندارد و

در صورت به قتل رساندن شوهر قصاص خواهد شد و به دار مجازات آویخته خواهد گشت !

اما چنانچه مردی همسرش را در این حال مشاهده کند به راحتی میتواند همشر

 و مرد زنا کار را به قتل رسانده و هیچگونه مسوءلیت کیفری و جزایی نخواهد داشت

دومین انتقاد ما که در قالب پرسش می باشد، این است که قانونگذار چگونه تضمین میدهد

 که این ماده و اسباب اباحه ی موجود در آن به اهرمی جهت انجام بی دغدغه و آسان

 جنایت با سوء استفاده ی جانی از مفاد آن تبدیل نمیشود ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

چگونه است که جناب قانونگذار این پیش بینی را ننموده است که چه بسا

شوهری جنایت کار و آگاه به مفاد این قانون با اهدافی مانند ازدواج مجدد

یا فرار از مهریه و غیره همسر بیگناهش را با تبانی و توطئه به قتل رسانده و او را

در جهت رسیدن به اهداف شوم خویش با ابزار قانون از پیش پای بردارد ؟

آیا در چنین ماده ای نور فرشته ی عدالت در تجلی است یا ظلمات اهریمن نا عدالتی ؟

انتقاد سوم وارد بر این ماده چنین است که اصولا یکی از دلایل ایجاد عدالتخانه

 و دستگاه دادگستری در جامعه برقراری عدالت اجتماعی است .

 از انجا که تمایل ذاتی انسان این است که در مقابل هر ظلم و ستمی که بر وی میشود

 به تنها تن خویش در مقام تلافی و انتقام برآید اما این امر موجب هرج و مرج و نیز غرض ورزی

 و تصفیه حسابهای خصوصی در جامعه میگردد و مسلماً در چنین حالتی اثری از عنصر عدالت

 و تناسب انتقام و تلافی با جرم انجام شده وجود نخواهد داشت و بی تردید

 عقوبتهای خصوصی جرایم بسیار سنگین تر از جرم ها خواهد بود

 ( مثلا با دستگیری دزدی توسط صاحبخانه او را بدون محاکمه، در منزل به قتل رساندن )

لذا صلاح جامعه حکم میکند که قضاوت شخصی منتفی شود و دستگاه قضایی در هر

 حکومتی قائم مقام فرد گشته و تا عدالت به وسیله ی دادرسی اجتماعی،

جای تصویه حسابهای نا عادلانه ی فردی را بگیرد

حال آیا قانونگذار گرامی با وضع این ماده به دستگاه قضایی خود بی اعتباری نبخشیده است ؟

چگونه ممکن است سیستمی قضائیه به یکباره همه ی تشکیلات قضایی و آیین های

 دادرسی را به کناری نهد ، دادگاهها ی بدوی و تجدید نظر ، قضات و هیات های منصفه و

 دیوان عالی کشورش را به فراموشی سپارد و به فرد این جواز را بدهد تا به نمایندگی از او

 در جامعه اعمال مجازات کند و همسرش را در خانه بدون هیچ محاکمه و دادگاه و

حق دفاع برای متهم ، اعدام کند ؟


 

ختنه ی زنان


 https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash3/148158_472059359604_1458628_n.jpg


ختنه ی دختران هنوز ادامه دارد.شیلان انور عمر دختری 7 ساله‌ و چند دختر ختنه‌ شده‌ی کرد

 موضوع گزارش روزنامه واشنگتون پست بودند که درتصاویر بسیار تکان دهنده‌ای آن را منتشر کرده است . 

همان طور که در مطالب قبلی اشاره گردید:
 
ناقص‌سازی جنسی زنان (ختنه زنان) عملی است که طی آن بخشی از آلت تناسلی زنانه 

به خصوص کلیتوریس و لبهای آن بریده می‌شود. این عمل که میل جنسی در زنان را تا حد 

بسیار بالایی نابود می‌کند، سابقا در میان اعراب بسیار متداول بوده است،

 اما امروزه نیز توسط گروه‌هایی از اعراب، بخصوص در شمال آفریقا مرسوم است.

 در غرب و جنوب ایران نیز وجود دارد. ناقص‌سازی جنسی زنان نزد گروههای دفاع از 

حقوق بشر و حقوق زنان یکی از مصادیق خشونت علیه زنان تلقی می‌شود.

برای اطلاع بیشتر درین زمینه
به لینک زیر   مراجعه کنید